آینده ی سبز
گل رخسار زیبایت ، بهاری میکند مارا هوایت در عطش ، چون رود جاری میکند مارا بهارا ! گوش? چشمی که در کنج قفس حتّی همان یک شاخ? گل هم، قناری میکند مارا به مصرت یوسف زهرا ندیدیم وچرا عشقت به کنعان همچون مجنون ، صحاری میکند ما را چه داری ای گل نرگس به چشم آشنا خیزت که از اندیش? پاییز ، عاری می کند ما را خودم آرام میگیرم ولی این دل دل عاشق سراپا شعله ای از بیقراری میکند مارا یقین دارم که هُرم دستهای مهربان تو به شب های زمستان ، سخت یاری میکند ما را عجب فصلی است فصل انتظار دیدن رویت که حتّی در زمستان هم ، بهاری میکند ما را
نگاه تشنه لبان تشنة سبوی تواَند
شمیم زلف تو را آفت خزانی نیست
بهارها همه سرمست رنگ و بوی تواَند
تو در نگاه همه چون بهشت موعودی
هزار عاشق بیدل اسیر کوی تواَند
ز باده نکهت شور زندگی جاریست
که سالکان جهان عاشق وضوی تواَند
به دادخواهی ما جز تو دادخواهی نیست
که چشم منتظران روز و شب به سوی تواَند
ز کوی مهر و وفا مژدگانیام بفرست
که عاشقان جهان غرق آرزوی تواَند
Design By : Night Skin |